آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

118 - تولد 4 سالگی باران گلی (02/08/1392)

تولد باران خوشگله دختر عموی آترینا 11 آذره که چون مصادف می شد با محرم دوم آبان برگزار شد. چه تولدی!!!!!!!عالی بود!!!یه تولد مفصل با تم توت فرنگی! آترینا و باران عاشقانه همدیگرو دوست دارند! امیدوارم همیشه همینطور دوستای خوبی برای همدیگه باشند. باران , سروش و آترینا , مهیار هم یه کمی معلومه! آترینا , باران و عسل کوچولو این هم کیک تولد ! فکر کنم کار کوک باشه! آترینا گلی به سختی تا ساعت 10:30 که کیک رو بریدن بیدار موند ولی کیک نخورد . مامانی دو تا صندلی رو طبق معمول به هم چسبوند تا اترینا گلی بتونه بخوابه!صبح جمعه که آترینا گلی از خواب بیدار شده بود می گفت پس چرا کیک نخوردیم؟؟؟؟ ...
22 آبان 1392

120 - آترینا در سفره خونه سنتی سیمرغ (11/08/1392)

شنبه شب 11 آبان رزرو کرده بودیم بریم رستوران سنتی سیمرغ که موسیقی زنده هم داشت . ساعت حدود ٩ رسیدیم . آترینا گلی برخلاف شبهای قبل خواب از سرش پریده بود و از موسیقی هم خوشش اومده بود . در یه حد قابل قبولی شام هم خورد ولی دیگه حدودای ساعت ١٠:٣٠ خوابش برد. ...
21 آبان 1392

121 - آترینا در باغ سپهسالار (17/08/1392)

جمعه صبح بابایی و مامانی آترینا تصمیم گرفتن یه سر به بازار تهران بزنند ولی از اون جایی که دیر آماده شدن و کلی هم تو ترافیک موندند دیگه به بازار نرسیدن و سر از خیابون سپهسالار در آوردند. آترینا گلی با باباییش کلی تو خیابون سپهسالار بازی کردند. این پیشی رو هم آترینا همونجا خرید. آترینا گلی خیلی گرسنش شده بود و غذا می خواست ما هم برای ناهار به رستورانی در خیابون جمهوری نزدیک پاساژ پلاسکو و پاساژ پروانه به نام بهاران رفتیم که بالکن جالب پر گلی داشت و می شد توی بالکن هم نشست البته گل ها مصنوعی بود ولی قشنگ بودن! ما هم اتفاقا تو همون بالکن نشستیم و ناهار خوردیم. آترینا گلی هم طبق معمول پلو خالی خورد البته با م...
20 آبان 1392

119 - کارگاه مادر و کودک در مهد کودک یاس (09/08/1392)

روز پنج شنبه از ساعت 9 تا 12 آترینا و مامانی به مهد کودک آترینا گلی دعوت شده بودن برای کارگاه موسیقی  و خلاقیت. آترینا گلی از اینکه قراره با مامانی بره مهد حسابی خوشحال بود و از باباییش می پرسید دیگه قراره مامانی هر روز با من بیاد مهد؟؟   برنامه جالبی بود و به بچه ها خیلی خوش گذشت . برنامه در دو قسمت اجرا شد. قسمت اول مربوط به موسیقی بود و از بچه هایی که کلاس موسیقی می رفتن دعوت شد و بقیه تماشاچی بودن.آنا جون معلم موسیقی از تعدادی از بچه ها دعوت کرد تا با مامانشون برن وسط مجلس! بعد شروع کرد به تعریف یه قصه! داستان هانسل و گرتل. وقتی به یه جاهای خاصی از داستان می رسید موزیک خاصی نواخته می شد و بچه ها با ما...
20 آبان 1392

116 - تولد عمو ساویز (12/07/1392)

روز جمعه آترینا گلی  به منزل باران سلمانزاده دعوت شده بود . قرار بود به مناسبت اومدن عمو ساویز دوست بابایی همگی دور هم جمع بشیم و تولد عمو ساویز رو هم جشن بگیریم. آترینا گلی چون یه خورده از جمع بچه ها کوچیکتره علیرغم اینکه همشونو خیلی دوست داره گاهی تو بازی ها از دستشون دلخور میشه . بغض می کنه و از ته دل اشک می ریزه و دل مامانی رو حسابی می سوزونه ...
5 آبان 1392

117 - سفر به شمال (23/07/1392)

بعد از ظهر روز سه شنبه 23 مهر آترینا گلی به همراه بابایی , مامانی , باباجون و دایی نیما راه افتادن برن رشت دیدن خاله نسترن! چشمتون روز بد نبینه ! چه ترافیکی ! ساعت 3:30 بعدازظهر از خونه خارج شدیم و 12 شب به مقصد رسیدیم. صبح روز چهارشنبه رفتیم به سمت رشت تا خاله نسترن رو برداریم و بریم بندر انزلی. ساعت 12 رسیدیم بندر انزلی و رفتیم کنار دریا! هوا فوق العاده عالی بود! ناهار رو در رستوران شیلات برگزار کردیم ماهی اوزون برون خوردیم که جالب نبود. آترینا گلی هم طبق معمول پلو با ماست خورد. بعد از ناهار رفتیم سراغ بازارها! تا شب مشغول بودیم ولی حوصله آترینا گلی دیگه سر رفته بود.منطقه آزاد تجاری هم رفتیم. ...
5 آبان 1392

115 - آترینا در موزه تماشاگه زمان (11/07/1392)

روز پنجشنبه ١١ مهر ماه آترینا گلی با مامانی , بابایی , باباجون و دایی نیما به موزه تماشاگه زمان در خیابان زعفرانیه رفتند.         موزه تماشاگه زمان محوطه زیبایی داره و توش گلدونای قشنگ و نهال می فروشن . یه کافی شاپم داره تو فضای باز که بد نیست البته بیشتر فضاش با صفاست.       آترینا گلی کلی ساعت شنگول منگول هم اونجا دید. مدتی رو هم در کافی شاپ سپری کردیم و آترینا گلی کیک رنگین کمونی با آبمیوه سفارش داد. آترینا گلی کلا علاقه خاصی به منوی رستوران ها داره!   ...
5 آبان 1392
1